دلم برایش می سوخت.پشت سرش خیلی حرف ها بود.جلسه هیئت دولت که تمام شد خودم را رساندم کنارش. می رفت طرف اتاقش.
گفتم : عده ای از مردم سکوت شما را دلیل پذیرش اتهامات و افتراهایی می دانند که بنی صدر و دارودسته اش به شما می بندند.
فکرمیکردم ناراحت شود.... نشد..!
گفت : برادر عزیز ! در این مملکت یا باید کار کنیم و یا بنشینیم و جواب ناسزاهای دشمنان را بدهیم .
ما اولی را انتخاب کرده ایم. چون باید جوابگوی خون شهدا باشیم.
به نقل از کتاب « خدمت از ماست »
در وصف شهید محمدعلی رجائی
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت